دیدم از دور نمـــــــایان شدی ای کاش تو بودی
روبرو وارد میــــــــدان شدی ای کاش تو بودی
رو به این سوی خیابان شدی ای کاش تو بودی
باعث شوق فــــــراوان شدی ای کاش تو بودی
باز انگیخت به جانم شــــرری آن مه زیبا
نیست شد، بود و نبودم چو شــــدی باز تو پیدا
لحظه ی آمدنت ، ناب ترین لحظه ی دنیــــــا
باز بردیده تو مهمـان شدی ای کاش تو بودی
کاسه ی صبر من از آمدنت پر شـد و جوشید
نور امید بیکباره عیـــــــــان گشت و درخشید
در تَحیّر زنگاه تو شده ، دیده ی خورشیـــــــد
چون گل تازه به بستان شدی ای کاش تو بودی
شد سراسیمه ازین آمدنت ، نبض حیــــــــاتم
ريخت برهم ، همه ى فكر و ، بر آشفت ثباتم
آن همه حُسن خدائی شده معیار صفــــــــــاتم
مَحَک وشاخص میزان شدی ای کاش توبودی
حالت روسری ات ، جلوه ی پررنگ شقـــایق
نحوه ی پوشش اندام تو ، زیبنــــــــــــــده ولایق
کرده انگشت تعجب به دهان ، جمله خـــــــلایق
غِبطه ی مـــردم دوران شدی ای کاش تو بودی
همه اسرار تو از آن قـــــــــد و بالا شــــده پیدا
شیوه ی آمدنت ، گشته از آن دور ، هويدا
عاقبت ، پاى نهادى ، به نگاهِ منِ تنـــــــها
در نظر، سروخــرامان شدی ای کاش تو بودی
خاطراتم همه یکباره ، عیـــــــــان گشت دوباره
دل درمانده و فرسوده ، جـــــوان گشت دوبــاره
دیدنت ، شوق دل و میل نهــــان گشت دوباره
که چنین شمع فــــروزان شدی ای کاش توبودی
یاد داری که شب ِچله شــــــــدم نزد تو مهمان
بود شب تا به سحرصحبت ازآن زلف پریشان
دست در دست و نگه در نگه و شوق فـــراوان
شاکی ازمرغ سحرخوان شدی ای کاش تو بودی
یاد داری که در آن جنگل سرسبزشمـــــــالی
شد مهیا همه ی آنچه نگنجد به خیـــــــــــالی
چادری بود و شبی بود و تقلای وصـــــــالی
تا دم صبح غزلخوان شدی ای کاش تو بودی
یاد داری که شبی شرط نمــــودم به نگاهت
تا سحر چشم بدوزم به دو چشمان سیــــاهت
من کجا دیدن پیوسته ی آن چهــره ی ماهت
فاتح عرصه ی میـدان شدی ای کاش تو بودی
رفت یکباره ز ذهنم همه آنچـــــــه تو بودی
نگرفتم تو چه گفتی ، نشنیدم چه ســــرودی
مات و مبهوت نشستم، نه فـَرازی نه فرودی
دردل خاطره پنهان شدی ای کاش توبودی
نور امید بیکباره در اندیشه ام افســــــــــــرد
غنچه ی خاطره ی تازه من ،یخ زد و پژمرد
همه آنچه تصور شده در حــــافظه ام ، مُـرد
علت ذهن پریشـــان شدی ای کاش تو بودی
عقل بیچاره ندا داد بیکبــــــاره که او نیست
اضطراب از چه و این همهمـــــه از کیست
آنچــــه دیدی همه ،وهم است و خیـــالیست
سبب یاس دل و جان شدی ای کاش تو بودی
دیدمت آنکه ز دور آمده پیــــــدا ، تو نبودی
آنکه در خاطره ام گشته هویدا ، تو نبودی
یار بهروز و عزیز دل شیـــــــدا تو نبودی
از نظرغائب وپنهان شدی ای کاش توبودی
مدیریت سایت



