این غزل را پدر در وصف یکی از نواده گانش سروده است
شبنم زلف سیه، طـــــــره گیسوی تو نیست عارض روی نکویت، مه دلجـــوی تونیست
ره زن عشق، که دردام،گرفتــــــار توگشت واله ومدهش ووامانده که این روی تونیست
بوی این عطر، نصیب رخ دلجوی توگشت خوب رویان به خدا لایق این بوی تو نیست
چون زلیخا صفت و واله و شیــــرین گفتار یوسفان را همه دم،مژده ئی ازکوی تونیست
هست چشمان سیاهت ،چـو خدنگ پیــــکان می شکافد دل عشاق، که از سوی تو نیست
گشته عاشق چوگرفتــــــــار، دراین دام بلا گفت معشوق که این دام به نیروی تو نیست
ای حسینی توبکن صبروتوکل به خـــــــــدا این همه راز چه حاجت،به تکاپوی تونیست
سیدعباس حسینی
نویسنده : admin | موضوع : آثار پدر | دیدگاه : بدون نظر
بدون دیدگاه