آه
روبروی من نشسته ای و آه می کشم
روی لحظه های عاشقم نگاه می کشم
لرزشی گرفته ذوقم از تموج نگاه
هی مرتب اشتباه اشتباه می کشم
آه
روبروی من نشسته ای و اه می کشم
روی لحظه های عاشقم نگاه می کشم
لرزشی گرفته ذوقم از تموج نگاه
هی مرتب اشتباه اشتباه می کشم
خنده ام گرفته از خودم که چند مرتبه
چشمهای ابی تورا سیاه می کشم
تو به هیچ کس شبیه نیستی , هیچ کس
یا که من فقط نشسته ام , گناه می کشم
بعد ناگهان ستاره ای که پاک می شود
دست می برم به اسمان و ماه می کشم
ماه روبرویت اه! یک نگاه سربزیر
یک سپیده افتاب را گواه می کشم
افتاب هم تبسمش کم است ,مبهم است
پاک میکنم و اه پشت اه می کشم
نویسنده : admin | موضوع : غزل | دیدگاه : بدون نظر
بدون دیدگاه