به سایت ادبی ای دوست خوش آمدید .
  بازدید کننده محنرم ، ده مطلب آخر را در این صفحه مشاهده مینماید ، برای دیدن مطالب دیگر از صفحات دیگر و یا از کادر جستجو استفاده نماید.



 

آن شب

که دیدمت

چه دل انگیز

با حالتی خاموش و آرام

به خلوت ذهن من زدی

و شکافتی

فضای اندیشه ام را

به اندکی

کمتر از یک نگاه

و به فاصله ای

کوتاه تر از یک مژه

آهسته ،آهسته

در همه وجودم

ریشه دواندی

وپاگرفتی

تاآنجا که

آنچه در زمین بود و آسمان

در من نشان از تو می یافتند

و من هنوز

از حرارت همان نگاه آغازین

می سوختم

و…

و سحر

مغموم و دل گرفته

از آنچه بی سرانجام

به پایان می رسید

به بدرقه ام آمد

اما دیگر تو نبودی.

 

مدیریت ای دوست

 

نویسنده : admin | موضوع : دسته‌بندی نشده | دیدگاه : بدون نظر

اين مطلب توسط ارسال شده درباره ایشان: