به سایت ادبی ای دوست خوش آمدید .
  بازدید کننده محنرم ، ده مطلب آخر را در این صفحه مشاهده مینماید ، برای دیدن مطالب دیگر از صفحات دیگر و یا از کادر جستجو استفاده نماید.



 

قصه عاشقی ما ، وِردِ زمــــــــــــــانه میشود

تاکه برای دیدنت ، عشق بهـــــــــــانه میشود

در تب و تاب دیدنت، سوخت تمام هستی ام

وز عطش رسیدنت ، شعله زبانـــــــــه میشود

شوق تو و وصال تو، نور ز دیده می بــــــرد

جان به عذاب میرسد ، روز شبــــــانه میشود

مرغ دلم زپا فِتَد، در طلب هـــــــــــوای تو

تا که اسیر آن خط و، آن لب و، دانه میشود

هیچ نمی رود دمی ، خواب به چشم طَیردل

تا که به قصد کوی تو، باز روانــــــــه میشود

صحبت و گفتگوی ما ، ناب ترین لحظه هاست

هر سخن ات بگوش جان ، شعر و ترانه میشود

نقش چنان زَنَد به دل، برقِ دو چشمِ مستِ تو

صاعقه ی تصادمش، مشعل خــــــانه میشود

سر نهم از فراق تو در دلِ بحــــــــرِ اشتیاق

تا به  اميــــد وصل تو  ، رو به كرانه ميشود

بهروز بى قرار را ، نكتـــــه چنين نوشته اند

هجر تو و جنون من ، شرح فسانه ميشود 

 

 

نویسنده : admin | موضوع : غزل | دیدگاه : بدون نظر

اين مطلب توسط ارسال شده درباره ایشان: